گروه فرهنگی مشرق- معمولا با اتمام مناسبت های مذهبی مانند ماه مبارک رمضان و دهه محرم تب ساخت و پخش سریالهایی که رنگ و بوی دین در آن داشته باشد هم فرو می خوابد. از این جملهی ابتدایی معنایی برداشت می شود که چندان خوشایند نیست اما با کمی دقت مشخص می شود که تا حدودی با واقعیت هماهنگی دارد. سریال های تلویزیونی تحت تاثیر فضایی که در این رسانه ملی سال ها است کم کم رشد کرده و حالا در وسعتی زیاد در حال همه گیر شدن است به سمت جداسازی ساحت دین و زندگی است؛ به طوری که برنامه هایی با موضوع دین و برنامه هایی با موضوعاتی دیگر غیر از دین! ساخته می شوند و راهی آنتن ها می گردند و این یعنی همان سکولاریسم ترسناکی که برخی مدیران رسانه ملی از به زبان آوردنش هم ابا دارند چه برسد از فکر کردن و عمل کردن به آن که امروز البته عملا این اتفاق رخ می دهد.
از این مساله که بگذریم، ساخت برنامه هایی که حداقل رنگ و بوی دینی داشته باشد، دارای مقدماتی است که متاسفانه سریال هایی که با این مضمون در رسانه ملی ساخته می شوند با آنها بیگانهاند و از همین جهت است که آنچه در ادامه می خوانید، به قلم رضا زاده محمدی، منتقد سینما و تلویزیون خواندنی و تا حد زیادی عمل کردنی است، روندی که زاده محمدی برای رسیدن به حداقل های سریال دینی تصویر می کند، به تعبیر او حرکتی معکوس نسبت به آن چیزی است که تا به امروز انجام شده، چرایش را باید از قلب این مطلب استخراج کرد.
****
1- سریال دینی سریالی نیست که موضوعش دین باشد
تا وقتی که اینگونه فکر میکنی، میخواهی احکام و اعتقادات دینی را به مردم مسلمان نمایش بدهی و بدیهی است که این کار تو نیست. علاوه بر آن رسالت فیلم و سریال این نیست که مثلاً بیاموزد ربا بد است یا دروغ بد است و... وظیفهاش خلق موقعیتهایی است که در آن مخاطب به آن اصول دینی که میشناسد علاقهمند شود. همه میدانند فداکاری خوب است اما یک فیلم یا سریال میتواند فداکاریای را نمایش دهد که بیننده را محو ارزش فداکاری کند یا خیانت را چنان بد نشان دهد که از آن احساس نفرت کند. این که با دانش اندک دینی خود بخواهیم به مردم اصول دین بیاموزیم مصداق حرف آن منتقد میشود که گفت: فیلم دینی یعنی درس معارف اسلامی به آدمهای عقبمانده ذهنی.
البته این نافی آن نیست که برای بعضی گروههای مخاطب سریالها و برنامههایی برای آموزش اصول دین و اخلاق وجود داشته باشد. در آمریکا با انیمیشنهای کوتاه که در طول سالیان ادامه پیدا کرده کوچکترین و ظریفترین قواعد زندگی خانوادگی و شهروندی را آموزش میدهند. این یک مقوله و قالب خاص است که در جای خود باید وجود داشته باشد. سریال "سقوط یک فرشته "که در ماه مبارک رمضان پخش شد به یک قالب نزدیک شده و سعی میکرد با نریشنهایی از زبان شیطان اعمال افراد را تحلیل و ارزشگذاری کند که در نوع خود جدید است. نکته مهم آن است که شیطان تنها راوی است و افراد زندگی خود را میکنند. بگذریم که باز نظریات دینی کارگردان را به جای معارف دینی به مردم ارائه میدهد. پس باز هم به تذکر اول برمیگردیم که برادر کارگردان! شما چیز زیادی از دین نمیدانید پس احتیاط کنید و به مقوله آموزش دین به مردم فعلاً وارد نشوید.
رویکرد دیگر آن است که با معجزه و روح و بلایای آسمانی به مردم بفهمانیم که ربا بد است و اعمال بد نتیجه بد دارد. پیش فرض این رویکرد آن است که کار بد نکن چون چند دقیقه بعد تصادف میکنی یا بچهات فلج به دنیا میآید. اما این چیزی است که همیشه اتفاق نمیافتد و بیننده رباخورهایی را یادش میآید که گردنشان را تبر نمیزند یا کلاه بردارهایی که تصادف نمیکنند. علاوه بر آن روح و معجزه دور باطلی است که در آن گرفتار میشوید و راه خروجی از آن پیدا نمیکنید. هنوز نگفتهایم که سریال دینی چیست.
2- بر نمایش اخلاق و موضوعات اخلاقی تأکید کنید
فکر نکنید که کار سادهای است. مطمئن باشید که این کار سخت و برای شما واقعاً تازه است. سریالهای ما مدتهاست که از اخلاق تهی شدهاند و جز مقولات عشق و ازدواج و... چیزی نداشتهاند. نشانه روشن آن تقلید و کپیبرداری از سریالهای خارجی همچون "لاست"است که نشان میدهد ما حتی در ابداع موقعیتهای اخلاقی کمبود و ضعف داریم و ناچار به کپیبرداری از بیگانه هستیم. مقولاتی همچون فداکاری، راستگویی، امانتداری، حفظ آبروی دیگران، احترام به پدر و مادر باید به داستانهای ما راه یابد. رفتن به سمت اخلاقی شدن تمرینی است برای حرکت به سوی دینی شدن بشرطها و شروطها که مهمترین آن پرهیز از تدریس اخلاق است. سریال و فیلم نباید یاد دهد که دروغ بد است یا صداقت خوب است بلکه باید صداقت و دروغ را بگونهای نمایش دهد که مخاطب را تحت تأثیر قرار دهد.
3- دین با خرافه فرق دارد
سینما به خاطر جاذبههای نمایشی همواره خرافه را ترجیح میداده. جریان روشنفکری حتی اگر قرآن ترجمه یا تصحیح میکند به ترجمهها و تفاسیری علاقه دارد که خرافیتر و ضدعقلیتر باشد. دینشناسی غربی بیشتر به اساطیرالاولین علاقه نشان میدهد تا ادیان توحیدی.
گرایش به خرافه دقیقاً در گریز از دین تکلیفگرا است. دین ابتدا مجموعهای از اعتقادات است و بعد مجموعهای از احکام. امامزاده و شله زرد تنها گوشهای از فرعیات مستحب دین است. حال خود بسنجید که به سرقت رفتن فلان خنجر عتیقه یا حتی قرآن قدیمی چه جایگاهی دارد که محور داستان شود و بر سر آن دعوا و کشمکش دینی روی دهد و خون ریخته شود. دین، فقط شفا و کرامت و معجزه نیست. کفار مرتب از پیامبر تقاضای معجزه میکردند که در قرآن آمده است و خداوند به خواستههای زیادیشان وقعی ننهاده.
4- کمی به محافل و مجالس و مناطق مذهبی بروید و آدمهای مذهبی را از نزدیک ببینید
مطمئن باشید شخصیتهایی که شما خلق میکنید مذهبی نیستند مگر آنکه تصادفاً و ندرتاً و بدون اختیار شما این اتفاق بیفتد. البته مذهبیها را حشرهشناسی نکنید. شاعرانه تواضع کنید و تصور کنید که شما خود یک حشره هستید. کمی نماز خواندن ببینید، به داخل یکی دو مسجد بروید و ببینید که هیچکدام از اداهایی که شخصیتهای مذهبی شما درمیآورند را نخواهید دید. در عین حال خواهید دید که مذهبیها دارای لبخند دائم و صبر و سکوت دائم نیستند و رنج کش و مازوخیست و سنگ صبور و... هم شاید نباشند که اگر لگد بخورند بگویند دست شما درد نکند. شما نمیتوانید سریال دینی بسازید چون آدم مذهبی آنقدر در نظر شما منزه است که در مقولات دنیوی اصلاً وارد نمیشود و در عوض آدمهای عادی داستانتان آنقدر غیرمذهبیاند که از مقوله مذهب بیرون قرار میگیرند.
5- شخصیت مذهبی را در حاشیه نگذارید
اگر کسی دختربازی میکند باید در فیلم مشخص شود که نماز هم نمیخواند (به گونهای که بیننده بفهمد) و اگر نماز میخواند اینگونه نباشد. هر شخصیت داستان باید جایگاه و تعریف مذهبی مشخص باشد از قبیل نمازخوان، بینماز، فاسد و... . اینکه نود درصد شخصیتها از نظر وضع دینی مسکوت بمانند و در گوشه و کنار دخترک یا پیرزنی مذهبی باشد موجب دوپارگی داستان میشود. از آن بدتر آن است که شخصیتهای مذهبی نقش کاتالیزور و رفع و رجوع دعوای قهرمان داستان با دوست دخترش را بازی کنند. مذهبی حاشیه یعنی همین. یعنی فرد نمیتواند در متن زندگی و حوادث قرار گیرد (شخص اول داستان باشد) مگر آنکه غیرمذهبی باشد و نمیتواند مذهبی باشد مگر در نقش ناظر یا نصیحتگر حاشیهای. نترسید و تعریف کنید: این شخصیت اول من است که بینماز و دخترباز است. آن شخصیت دوم من است که پدر بیغیرت یک دختر است و او هم بینماز است. آن خواهرزادهاش است که مذهبی است...
6- عفاف مقوله مهمی است
تصورات خود از عفاف را دور بریزید. شما از عفاف هیچ چیز نمیدانید. عفاف آن نیست که روح طرف بیمحابا وارد اتاق خواب یک دختر نامحرم نشود. آمریکاییها حتی ورود به اتاق برادر خود را بدون اجازه بد میدانند. عفاف آن نیست که در مقابل دوربین تلویزیون زنا نکنند. تصورات و مشاهدات خود در اطرافیان و همسایگی را کنار بگذارید. زن چادری آرایش ندارد. آدم مذهبی دوست دختر ندارد. افرادی را به تصور آورید که هرگز دوست دختر یا دوستپسر نداشتهاند. چنین افرادی زیر همین آسمان وجود دارند. باور کنید! سپس ببینید با چنان شخصیتهایی چه داستانی میشود نوشت. در هشتاد درصد مناطق و جمعیت کشور این که دختر، عفیفانه سوار ماشین یک پسر عفیف بشود و با او به پارک و کافیشاپ برود و آخر شب به خانه برگردد امکان ندارد. در زیر همین آسمان کسانی هستند که زن خود را از توی خیابان پیدا نمیکنند. این از ابتدائیات سینما و فیلم است که آدم مقوله مورد نظر را خوب بشناسد. کوبریک و اسپیلبرگ و هیچکاک همین کار را میکردند.
7- از سکس گذر کنید
تمرین روانی کنید یا روزه بگیرید که من میخواهم داستانی بسازم که سکس در آن وجود ندارد. در خارج برای گذر از این مقوله مراحل دقیق و تمرینهای عملی ابداع شده. عجالتاً در این مقوله این موارد را رعایت کنید:
- این عشق نیست. هرگز تصور نکنید که دارید عشق را نمایش میدهید. عشق در فضاهای عفیفانه موضوعیت پیدا میکند که برای شما ناآشناست. این همان سکس و غریزه معمولی است که شما به عنوان عشق مطرح میکنید. کدام عشق است که اینگونه وقیحانه به زبان بیاید جز عشق اسیدپاشها. کمی واقعی نگاه کنید. چرا این هنرمندها و سینماگرها که مرتباً از عشق میگویند و در عشق غوطهورند مرتباً زن طلاق میدهند و زن عوض میکنند اگر این عشق است. پس این عشق نیست و ارزش نمایش هم ندارد.
- زندگی هزار مقوله دارد که یکی از آنها ازدواج است. از خریدن نان گرفته تا بیرون بردن زبالهها و بنزین زدن و کارکردن و پول درآوردن، همه مقولات زندگیاند. به نظر شما اگر کارتون سیمپسونها فقط میخواست بر ازدواج تمرکز کند سالیان سال دوام میافت؟
- از طرح ازدواجهای نامتعارف تحت عناوینی همچون صیغه، ازدواج مخفیانه و... پرهیز کنید. شما میل دارید فلان داستان غربی را کپی کنید و فرزند نامشروع داستان را ایرانیزه و اسلامیزه کنید. این هم کپیبرداری است و ضدخلاقیت و هم دروغ و مخالف فرهنگ ایرانی و اسلامی. اینکه حاجی مذهبی ریشدار چنان فرزندی داشته باشد از آن هم بدتر است.
- زنها اشیاء نیستند. زنها ابزار نیستند. آنها هم به اندازه مردها انساناند. تعالیم دینی و کنوانسیون حقوق بشر نگاه ابزاری و تحقیر و توهین به کرامت انسانها را نفی میکند.
زن نباید به خواستگاری مرد برود. زن نباید به مرد التماس کند. الان در اغلب سریالها زنها به دنبال مردها میدوند. در سریال سیامین روز که در ماه رمضان پخش شد، دو زن التماسکنان به دنبال هم صحبتی و ازدواج با یک قاتل اعدامیاند که نه شخصیت دارد، نه ادب دارد، نه اخلاق دارد و نه هیچ چیز جذابی. در فیلم و سریالهای آمریکایی هنوز هم جریان برعکس است. ممکن است در دور و بر شما زنانی باشند که مرتباً عاشق این مرد و آن مرد میشوند و التماس میکنند اما این حقیقت زن نیست. شاید هم آرزویی ذهنی دارید که زنهای دور و برتان به شما التماس عشق کنند و شاید تنها بدان خاطر این کار را میکنید که سکس را با طعمی جدید به مخاطب بچشانید. توصیه میشود از هماکنون تمرین ذهنی معکوس را آغاز کنید: زن انسان است. زن کرامت دارد. من نباید انسانها را تحقیر کنم...
8- سعی نکنید اعتقادات مذهبیها را نقد یا تصحیح کنید
طوبی لمن شغله عیبه عن عیوب الناس. یعنی بهشت باد او را که عیب خودش او را از عیبجویی مردم باز میدارد. خودسازی کنید. بگویید ما سراپا عیب هستیم. دوست دختر بازی و بیعفتی و بینمازیهایی را که در اطراف خود میبینید در نظر آوردید و بعد به عیوب مذهبیها فکر کنید. علاوه بر آن شما حتی دین معمولی و متداول را خوب نمیشناسید چه رسد به اسلام واقعی را. انسان تا چیزی را نشناسد چگونه نقد کند؟ برگردیم به همان حرف اول: هرگز سعی نکنید به مردم دین بیاموزید.
9- داستان خود را بگویید و از اطوار پرهیز کنید
دین مزاحم داستان شما نیست و نه روند آن را کند و نه مختل میکند. نماز واقعی ادا و اطوار ندارد و لازم نیست به صورت اسلوموشن نمایش داده شود. مذهبی و نماز خوان میتواند بدهکار باشد، طلبکار باشد، داد بزند، دعوا و کتککاری کند و نماز هم بخواند. البته این بند وابسته به اجرای بندهای قبلی است که نخواهید شخصیتهای باارزشتان اعمال غیردینی انجام دهند. اگر بخواهید طرف با دوست دخترش کافیشاپ برود و بعد نماز هم بخواند گیر میکنید. بعضی حدود را رعایت کنید و بعد داستانتان را بنویسید. نمونههای قابل مراجعه اندک است اما سریال طنز رانتخوار کوچک یا به کجا چنین شتابان یا سریالی اصفهانی که از شبکه شما پخش میشود نگاه کنید. دیدن این نمونهها – هرچند که کامل نباشند – ذهنیت خوبی میدهد.
10- با یک تکه سنگ هم میشود نماز خواند
لازم نیست از اینجا و آنجای صحنه تسبیح آویزان کنید و سجادههای دور و دراز پهن کنید. نمایش اعمال مذهبی بصورت بسیار گذرا کافی است. بسم اللهی، انشاءاللهی هم اگر در ادبیات کاراکترها باشد بد نیست. اینها در ادبیات و گفتار مردم هست. نترسید شعاری نمیشود. عیبی ندارد که به واقعیت گفتار مردم نزدیک شوید.
11- دین را هم در ضمن سریالهایتان مطرح کنید
شما در نمایش ضمنی و عادی کردن روابط زن و مرد و دختر بازی تبحر بالایی نشان دادید. جزئی از این تبحر را در ضمنی کردن دین به کار برید و سعی کنید شخص مذهبیتان نطقهای شعاری نکند. اگر مرور کنید هماکنون مؤثرترین پیامهای سریالتان آنهاست که بطور ضمنی مطرح میکنید و شعاریترین قسمتها آنهاست که مربوط به بیان اصول دین است.
12- لازم نیست داستان سریالتان را خودتان بنویسید
چه عیب دارد که فلان نویسنده هم پولی گیرش بیاید. ماه رمضان است و مناسب برای کنترل حرص و آز.
13- دین را در متن قرار دهید
بعد از رعایت مقولات فوق این اصل کلی را مد نظر قرار دهید که سریال دینی آن است که متن آن دینی باشد و دین در متن آن حضور داشته باشد. این قسمت به تبیین بیشتر نیاز دارد اما موارد فوق مقدمهای است برای بردن دین به متن داستان که هماکنون بصورت چسپیده و زائده و امر حاشیهای به داستان غیردینی یا ضددینی میچسبد تا آن را دینی کند. البته اصول فوق محدودیتزاست اما محدودیت است که خلاقیت را بارور میکند و تغییر ایجاد میکند.
منبع:شماره 53 ماهنامه راه